پ

1ـ پا روی حق مگذار.

×وَ لٰا تَلبِسُوا الحَقَّ بِالبٰاطِلِ وَ تَکتُمُوا الحَقَّ وَ اَنتُم تَعلَمُونَ(42\بقره)

{و حق را به باطل میامیزید و حق را پنهان مکنید در  حالیکه خود می دانید}

2ـ پایش بر پوست خربزه است .( امثال و حکم،علی اکبر دهخدا،ج1 )

×وَ کُنتُمْ عَلٰی شَفاٰ حُفْرَةٍ مِنَ النّٰارِ (103\آل عمران)

{و بر لبه پرتگاهی از آتش بودید}

3ـ پته اش روی آب افتاد.(رسوا شد و رازش آشکار شد)

×وَبَدٰالَهُم سَیِّىٰٔاتُ ماٰ کَسَبُوا (48\زمر)

{و آنان را بدیهای آنچه بدست آوردند نمودار شود}

4ـ پر گفتن به کلام خدا خوش است.(امثال فارسی در گویش کرمان،ناصر بقایی)

×فَاقْرَؤُا ماٰ تَیَسَّرَ مِنَ القُرا‍‍نِ(20\مزمل)

{پس هر چه میسر شود قران بخوانید}

5ـ پشت گوش انداختن .(فرهنگ عوام،امیر قلی امینی)

×فَنَبَذُوهُ وَرٰاءَ ظُهُورِهِم وَ اشتَرَوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً(187\ آل عمران)

{اما آنرا پشت سر خویش افکندند و در برابر آن بهایی اندک ستاندند}

6ـ پشیمانی سودی ندارد.(قابوس نامه؛عنصر المعالی کیکاوس بن اسکندر،باب 21،ص 72)

×فَیَومَىِٔذٍ لٰا یَنْفَعُ الَّذینَ ظَلَمُوا مَعذِرَتُهُم(57\روم)

{پس در آن روز پوزش خواهی آنان که ستم کردند سودشان ندهد}

7ـ پیری و صد عیب. (داستانهای امثال، امیر قلی امینی)

×قٰالَ رَبِّ اِنِّی وَهَنَ العَظْمُ مِنِّی وَ اشتَعَلَ الرَّأسُ شَیباً(4\مریم)

{گفت:پروردگارا؛ استخوانم سست شده و سرم از پیری سپید گشته است}

8ـ پیش گوساله نشاید که قران خوانی.(دیوان اشعار،ناصر بنخسرو قبادیانی)

×وَ مِنهُم مَن یَستَمِعُونَ اِلَیکَ اَفَاَنتَ تُسمِعُ الصُمَّ وَ لَو کٰانُوا لٰا یَعقِلوُنَ(42\یونس)

{و کسانی از آنان به تو گوش فرا می دهند آیا تو می توانی کران را بشنوانی گر چه خرد را کار نبندند؟!}

9ـ پنج انگشت برادرند اما برابر نیستند.( امثال و حکم،علی اکبر دهخدا،ج1 )

×وَ قَد خَلَقَکُم اطوٰاراً(14\نوح)

{و حال آنکه شما را گوناگون آفریده است}

10ـ پیغمبران را تکبری نیست. .(فرهنگ عوام،امیر قلی امینی)

×قٰالَتْ لَهُم رُسُلُهُم اِنْ نَحنُ اِلّا بَشَرٌ مَثلُکُم(11\ابراهیم)

{پیامبرانشان به آنها گفتند ما جز آدمیانی مانند شما نیستیم}

و...

                                                         منبع:کتاب فرهنگ امثال القران و معادل های آن در فارسی مؤلف:سید محمد رضوی